نوروز 1390
این دومین عیدی که من دارم تجربه می کنم . البته پارسال خیلی کوچیک بودم .فقط ۲ ماهم بود . ولی امسال واسه خودم خانمی شدم ... چند روز قبل از این ایام که بهش عید می گفتن مامانم با زهرا خانم حسابی مشغول یه کارایی بودن که بهش می گفتن خونه تکونی . به نظر من که خیلی کار مسخره ای بود . چون هی اسبابها رو درمی آوردن و دوباره می ذاشتن سرجاش بعدش هم هی غر می زدن که خسته شدیم ! ولی برا من که بد نشد . این وسط حسابی کیف کردم و همه چیزو به هم ریختم . تازه با بلوزهای مامانم گردگیری می کردم ( که از خداشون باشه! ) یه روزم عمه سمانه آمد خونمون باقلوا درست کردن. تازشم من خیلی دوست داشتم . خیلی گاگای خوبی بود . یه شب منو خوابوندن گفتن فردا که پاشی سال ...
نویسنده :
مامان مريم
15:03